نوشته شده توسط: مسعود عبدی
عشق عالم گیربود
زیورش زنجیربود
خالق تسخیربود
زانروست مشکل میشود
ازدیده بردل میشود
بابخت باطل میشود
ازعالم عاطل میشود
توهرچه خواهی ان شود
گه گاه نافرمان میشود
اه دردبی درمان شود
بیخودشوی ازدست رود
مجنون شوی مست میشود
عشق دانی چرامشکل بود
درنبودش مرگ مراد دل بود